کد مطلب:94580 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

خطبه 163-اندرز او به عثمان












[صفحه 428]

بیدادگری و ستمكاری عثمان و یارانش، مدینه و شهرهای دیگر را فرا گرفته بود. مردم از اعمال زور و رفتار نامناسبش، از مصر و كوفه و بصره، به مدینه آمدند و علی (ع) را چون نگینی در میان گرفتند و از رفتار ناپسند عثمان شكوه و شكایتها كردند. آنان از علی (ع) خواستند تا میان عثمان و خودشان، به عدالت حكم كند و داد آنان را از آن بیدادگر بستاند، تا او با یاران رسول خدا بد رفتاری ننماید و حاكمان شهرها را از میان افراد خداشناس و مومن انتخاب كند. قلب رعوف و مهربان و حساس مولائی چون علی (ع )، از این همه شكوه های بجا، و آنهمه چشمان ملتمس و پر نیاز لرزید. از جا برخاست و نژند و دلتنگ نزد عثمان رفت تا با او در سخن آید. و این چنین فرمود: تو ای عثمان مردم از كردار ناپسندت نزد من شكایت آورده اند.. . من سفیر مردمی هستم كه در پشت سر من ایستاده اند، و مرا میان تو و خودشان وسیله و واسطه خواسته هایشان قرار داده اند، تا پیام آور دلهای تنگ و صورتهای پر آژنگ كسانی باشم، كه ظلم و بیدادگری یاران تو چنین خشمگین و اندوهگینشان كرده. به خدا سوگند، چنان پریشانم كه نمیدانم چگونه با تو در سخن آیم. آنچه من از این ظلم و جور میدانم، تو بر

آن ناآگاهی و به هر چه ترا ملامت كنم، تو آن را پذیرا نمیشوی. هر چه من از این شكوه و شكایت میدانم، تو خود نیز می دانی، و آنچه ما شنیده ایم تو نیز شنیده ای. كاری نكرده ایم كه ترا به آن آگاه و بینا كنیم و در خلوت، حكمی جاری نساخته ایم تا آنرا از تو پنهان داریم. هر دو، سنت رسول خدا را دیده ایم و گفتارش را شنیده ایم و نیازی بیادآوری آنها نداریم. تو با رسول خدا (كه درود بی پایان خدا به روان پاكش باد) موانس و مجالس بوده ای، درست همانگونه كه ما بوده ایم. پسر ابی قحافه و پسر خطاب، اینهمه ظلمی را كه تو در حق یاران رسول خدا روا داشته ای، بر آنان روا نداشتند و به مراتب درستكارتر و دادگرتر از تو بودند. حال آنكه تو از نظر خویشاوندی- به رسول خدا- نسبت به آنها نزدیكتری، و بدامادی پیامبر خدا افتخار یافتی. در صورتیكه ابوبكر و عمر به چنین مرتبتی مفتخر نشدند. اینك از كردار ناپسند خویش از خدا بترس. آری بترس از پروردگار. زیرا بهمان یكتای بی مثال سوگند، كه تو كور نبوده ای كه بینایت نمایم، و نادان نبوده ای تا دانایت كنم. فرامین و احكام الهی روشن و آشكار است و آثار دین مبین اسلام، یعنی احكام قرآن كریم و سنت عزیز رسول خدا نمایان است.

آگاه باش كه ارجمندترین بندگان نزد یزدان سبحان، پیشوای عدالت گستر و رهبر راست كرداری است كه، به بركت هدایت، مبارك شده و دیگران را نیز به این طریق ارشاد مینماید. چنین كسی سنت رسول خدا را نیكو میداند و طبق آن عمل می كند، و بدعت ناراست و ناپسند را نابود می سازد. كردار پیامبر خدا، عیان و آشكار است و آثار و نشانه بدعتها نیز هویداست. تو بدان، بدترین پیشوایان، رهبری است ستمكار و گمراه و نادان، كه مریدان و پیروان خود را به ضلالت و بلاهت بكشاند، نابود كننده سنتهائی است كه از پیامبر خدا گرفته، و حیاتبخش بدعت و سخن باطلی است كه پیش از آن، به یاری ایمان و اعتقاد آنها را معدوم ساخته است. من از پیامبر خدا ( كه درود بی پایان خدا بر او باد) شنیدم كه میفرمود: در روز رستاخیز، پیشوای ستمكار را- در حالیكه هیچیك از مریدان و سرسپارانش گردش نیستند- می آورند و در چنین روزی عذر و پوزشی پذیرفته نیست. از این رو در میان آتش گناه ها و دوزخ شكنجه ها، افكنده می شود و چنان در چنین جهنمی، همچون آسیا، میگردد و میچرخد تا اینكه در قعر و اعماق دوزخ درافتد و آنجا محبوس گردد. اینك ای عثمان، ترا به خدای بزرگ سوگند میدهم و از تو صمیمانه می خواهم، كه

مبادا میان این امت و ملت، تو چنان پیشوائی باشی كه بدست بد خواهان كشته شوی. زیرا مكرر، رسول خدا می فرمود: بزودی پس از من از این امت، امامی و پیشوائی كشته شود كه با كشته شدنش خون و خونریزی و فتنه و فساد، گریبانگیر همگان گردد و این قتل و آدمكشی تا قیام قیامت ادامه خواهد یافت. كارهای نیك را مشتبه مینماید، و تخم فساد و عناد و عصیان را میان مردم میپراكند. تا بجائی كه حق از باطل و راست از ناراست، تمیز داده نشود و مردم سر به آشوب و انقلاب و گناه نهند و دست از حق بشویند و در گرداب پریشانی و درماندگی غوطه ور گردند. اینك، تو كه در آخرین مراحل پیری و سالخوردگی هستی و آفتاب زندگیت رو به غروب نهاده، بیش از این خود را دست نشانده مروان (حكم) قرار مده، تا ترا بسان اشتری- كه دشمن آنرا به غنیمت گرفته و به تندی میراند- به هر جا كه دلخواهش باشد بكشاند عثمان در این هنگام رو به علی (ع) كرد و چنین گفت:- ای علی با مردم گفتگو كن، كه مرا فرصتی و مهلتی دهند تا بیرون روم و ستمهائی را كه بر آنها رفته است برطرف سازم. علی (ع ) كه انتظار چنین پاسخ خود سرانه ای را نداشت فرمود: برای كسی كه در مدینه است، مهلت و فرصتی لازم نیست، و آن كسی كه بیر

ون از مدینه است، مهلت زمان رسیدن فرمان تو به او، كافی است


صفحه 428.